سید احسانسید احسان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

روزهای احسان

امروز دیدمت پسرم

سلام پسرم از گفتن این کلمه ی "پسرم" حال عجیبی بهم دست داد الان. چون اولین باره که میگم. (مامانت الان یه بادکنک به شکل نی نی رو به پام گره زد نخش رو) عزیزم امروز وقتی تو سونوگرافی فهمیدم که پسری، بعد از اینکه خوشحال شدم،رفتم تو فکر. من تجارب زیادی به عنوان یه مرد تو زندگیم دارم. بعضی جاها اشتباه کردم.بعضی جاها درست عمل کردم. حیفه که همون اشتباهات رو تو بکنی. احساس میکنم مثل این میمونه که یه آدم دو بار از یه سوراخ گزیده بشه. چون احساس میکنم تو امتداد منی. ادامه ی منی. دوست دارم طوری بزرگ شی که همیشه بتونی با من راحت باشی و حرف دلت رو بزنی. راحت مشورت بگیری، حتی تو کارهایی که میدونی من مخالفم یا حتی متنفرم. امیدوارم من هم ظرفیتم این...
2 اسفند 1390

بابات

  سلام من باباتم بچه! D: عزیز دل بابا و مامان، امروز مامانت میره نتیجه ی قطعی رو میگیره. ببینم هنوز خیلی جدی میخوای بیای پیش ما یا نه. یک کلام هم با مامان بچه: میخواهیم شما رو :)  
10 بهمن 1390
1